گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " صلح و عدالت برای زندگی "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " صلح و عدالت برای زندگی "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

چالشهایی که افراد موفق بر آنها غلبه می کنند

افراد موفق در زندگی خود با مشکلات و مسائل فکر شده رو به رو می شوند و اصلا به چالش های زندگی به شکل حل نشدنی و غیر ممکن نگاه نمی کنند در نتیجه راه درست را در پیش گرفته و موفق می شوند.
افراد موفق و رویارویی با مشکلات
بسیاری از انسان ها به محض برخورد با مشکلی در زندگی خود نامید می شوند و روحیه خود را از دست می دهند اما افراد موفق کسانی هستند که خود را نمی بازند و با اعتماد به نفس و آرامش به جنگ مشکلات می روند و آنها را از پیش رو بر می دارند.افراد موفق
رویکرد افراد موفق در قبال مشکلات بسیار جالب توجه است. موانعی که به عقیده ی اکثریت افراد غیر قابل عبور هستند، برای افراد موفق چالشهایی به شمار می روند که باید بر آنها چیره شد. 
اعتماد به نفس آنان در مواجهه با مشکلات، به خاطر توانایی شان در دوری کردن از منفی نگری هایی است که دیگران را از پیشروی باز می دارد.
 زندگی افراد موفق
چالش های زندگی افراد موفق
مارتین سلیگمن از دانشگاه پنسیلوانیا، بیش از هر کس دیگر روی این پدیده تحقیق کرده است. او به این نتیجه رسیده است که موفقیت در زندگی، محصول یک نقطه ی تمایز حیاتی است:اینکه در باور شما شکستهایتان ناشی از کمبودهای شخصی و خارج از کنترل شما باشند، یا اشتباهاتی که با تلاش می توان درستشان کرد. 
موفقیت تنها چیزی نیست که چارچوب ذهنی شما تعیین کننده ی آن است. سلیگمن متوجه شده است نرخ افسردگی میان کسانی که شکست هایشان را پای کمبودهای شخصی شان می گذارند بسیار بالاتر است. افراد خوش بین وضعیت بهتری دارند. 
آنها شکست را تجربه ای می دانند که می توان از آن درس گرفت و باور دارند می توانند در آینده عملکرد بهتری داشته باشند.  
این چارچوب ذهنیِ همخوان با موفقیت، نیازمند هوش هیجانی است و تعجبی ندارد که از میان بیش از یک میلیون نفری که مؤسسه ی تلنت اسمارت روی آنها تحقیق کرده، 90 درصد از بهترین عملکرد ها متعلق به کسانی بوده است که از هوش هیجانی بالایی برخوردار بوده اند. 
حفظ چارچوب ذهنی مناسب برای موفقیت آسان نیست و به طور اخص 7 عامل باعث از بین رفتن آن می شوند. از آنجا که این چالش ها موانعی غیر قابل عبور به نظر می رسند، مانع پیشرفت فرد می شوند و او را پایین می کشند. اما افراد موفق اینگونه نیستند و این 7 عامل هیچگاه سد راهشان نمی شود. 
1- سن
روش زندگی افراد موفق
سن شما تنها یک عدد است
سن در واقع فقط یک عدد است. افراد موفق اجازه نمی دهند سن، شخصیت و توانایی هایشان را تعیین کند. از هر کارآفرین جوان و موفقی که بپرسید، همین را به شما خواهد گفت. 
هستند اساتید دانشگاهی که به شاگردان خود می گویند برای مشاوره دادن هنوز زود است و برای اینکه بتوانند به صورت مستقل به فعالیت مشاوره ای بپردازند، باید اول چندین سال برای شرکت دیگری کار کنند. 
اما در همین کلاس، دانشجویانی را خواهید یافت که زیر بمبارن نصایح استاد خود، در حال انجام امور مربوط به مشاوره ی مشتریان خود هستند. 
مردم خوششان می آید به شما بگویند سنتان اجازه ی چه کارهایی را به شما می دهد یا نمی دهد. اما شما به حرف مردم گوش نکنید زیرا افراد موفق قطعاً چنین کاری نمی کنند. 
آنها به قلبشان رجوع می کنند و مسیری که به آن علاقه دارند را در پیش می گیرند و اجازه نمی دهند کالبد فیزیکی، ملاک انتخاب مسیرشان باشد. 
2- حرف مردم 
اگر از مقایسه ی خودتان با دیگران لذت می برید و احساس خوبی پیدا می کنید، دیگر صاحب سرنوشت خود نخواهید بود. شما نمی توانید جلوی واکنش هایتان به حرف دیگران را بگیرید. اما نباید موفقیت هایتان را با آن بسنجید. 
بدین ترتیب، فارغ از اینکه مردم چه فکر می کنند یا چه می گویند، احساس ارزشمند بودن شما از درون خودتان نشأت خواهد گرفت. 
افراد موفق خوب می دانند اهمیت قائل شدن برای حرف مردم، هدر دادن وقت و انرژی است و وقتی از انجام کاری احساس خوبی پیدا می کنند، به هیچکس اجازه نمی دهند این احساس خوب را از آنها بگیرد. به یاد داشته باشید، در هر برهه ای از زمان مردم هرچه در مورد شما فکر کنند و بگویند، شما هیچوقت به خوبی یا بدی تعریف و تمجیدها یا انتقادهای آنان نیستید. 
3- افراد نامناسب
افراد موفق و دوری از افراد نامناسب
نکات کلیدی زندگی افراد موفق
افراد موفق به یک نکته ی ساده باور دارند:ما برآیند 5 نفری هستیم که بیشترین زمان را با آنها می گذرانیم. 
کمی به این موضوع فکر کنید:برخی از موفق ترین شرکت های چند سال اخیر دنیا، توسط زوج های فوق العاده ای بنا شده اند که شاید همه ی ما نامهایشان را شنیده ایم. 
استیو جابز و استیو وزنیاک از اپل در یک محل زندگی می کردند. بیل گیتس و پائول الن از مایکروسافت در مدرسه با هم آشنا شده بودند و سرگی برین و لری پیج از گوگل نیز در استنفورد با هم ملاقات کردند. 
همانطور که انسانهای بزرگ به شما کمک می کنند به حداکثر پتانسیل خود برسید، انسانهای کوچک هم شما را با خودشان به قعر چاه می فرستند. 
علت این کار آنها منفی بافی، بی رحمی، سندرم خود قربانی پنداری، جنون یا هر چیز دیگری که باشد، این افراد استرس و کشمکشی ایجاد می کنند که باید به هر قیمتی از آن دوری کرد. 
اگر از جایگاه خود در زندگی راضی نیستید، به اطراف خود نگاهی بیندازید. اغلب مواقع، ریشه ی مشکلات شما افرادی است که دور و بر خودتان جمع کرده اید. 
به یاد داشته باشید هیچگاه به قله ی توانایی های خود نخواهید رسید، مگر آنکه خودتان را در جمع افراد درست قرار داده باشید. 
4- ترس 
ترس چیزی جز احساس ادامه داری که فکر و خیال به آن دامن می زند نیست. احساس خطر یک حس واقعی است. همان احساس عجیب و غریبی است که وقتی ناگهان در معرض تصادف با یک اتوبوس قرار می گیرید، به خاطر فوران آدرنالین در خون با آن مواجه می شوید. 
اما احساس ترس یک انتخاب است. افراد موفق بهتر از هر کس دیگری این را می دانند و به همین خاطر ترس را در ذهن خود سرکوب می کنند. آنها به احساس خوشایندی که از غلبه بر ترسهایشان پیدا می کنند اعتیاد دارند. 
هیچوقت در زندگی تان به خاطر احساس ترس عقب ننشینید. همه ی ما بارها این جمله را شنیده ایم که «بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟ مثلاً اینکه بمیرید؟ اما مرگ بدترین اتفاقی که ممکن است برایتان رخ دهد نیست …». بدترین اتفاق در زندگی این است که اجازه دهید در عین زنده بودن، از درون بمیرید. 
5- منفی نگری 
زندگی همیشه آنگونه که ما می خواهیم پیش نمی رود. اما شما هم در طول شبانه روز همان 24 ساعتی را فرصت دارید که بقیه نیز دارند. افراد موفق به زمان خود اهمیت ویژه ای می دهند و از هر لحظه ی آن استفاده ی مثبت می کنند. 
به جای اینکه بنشینند و از اوضاع گله کنند، روی تمام آنچه می توانند بابتش شکرگزار باشند متمرکز می شوند. سپس بهترین راه حل ممکن را پیدا می کنند، به سمت مشکل حمله ور می شوند و آن را پشت سر می گذارند. 
اما وقتی این انرژی منفی از جانب فرد دیگری ساطع می شود، باید مثل افراد موفق از آن اجتناب و خود را از منبع آن دور کرد. به بیان دیگر «اگر شخص عیبجو و ایرادگیر را فردی سیگاری بدانیم، آیا تمام بعد از ظهر کنار او می نشینید و دود سیگار او را استنشاق می کنید؟» البته که خیر. از او فاصله خواهید گرفت. با افراد منفی نگر هم باید همین کار را کرد. 
یک راه عالی برای متوقف کردن این دسته افراد این است که از آنها بپرسیم چه راه حلی برای مشکلی که از آن شکایت دارند پیشنهاد می دهند. بدین ترتیب یا ایرادگیری خود را ناتمام می گذارند یا بحث را در مسیری سازنده قرار می دهند. 
6- گذشته یا آینده
بررسی زندگی افراد موفق و چالش های آنها
گذشته و آینده نیز مثل ترس زاییده ی افکار شما هستند. هیچ عذاب وجدانی قادر نیست کوچک ترین تغییری در گذشته به وجود بیاورد. هیچ اضطرابی هم آینده را تغییر نخواهد داد. افراد موفق این را می دانند و روی زندگی در لحظه متمرکز می شوند. 
اگر مدام ذهنتان جای دیگری باشد، دستیابی به حداکثر توان برای شما ناممکن خواهد بود و نخواهید توانست واقعیت موجود هر لحظه را (با همه ی خوب یا بدش) به درستی درک کنید. 
برای اینکه در لحظه زندگی کنید باید این دو کار را انجام دهید:
1) گذشته ی خود را بپذیرید. اگر با گذشته ی خود آشتی نکنید، نه تنها هیچگاه شما را رها نمی کند، بلکه آینده ی شما را نیز در دست خواهد گرفت. افراد موفق خوب می دانند که تنها زمان مناسب برای نگاه کردن به گذشته زمانی است که بخواهید به پیشرفت خود بنگرید. 
2) عدم قطعیت آینده را بپذیرید و از خودتان انتظارات خلاق واقع نداشته باشید. نگرانی در الانِ شما هیچ جایی ندارد. به قول مارک تواین:«نگرانی مثل پرداختن قرضی است که هیچوقت نداشته اید». 
7- اوضاع جهان 
هر چقدر اخبار را بیشتر دنبال کنید، چیزی جز چرخه ای بی پایان از جنگ، حملات خشونت بار، اقتصاد های شکننده، شرکت های در حال ورشکستگی و فجایع زیست محیطی نخواهد بود. همه ی اینها به راحتی ما را به این فکر فرو می برند که دنیا با شتابی بی سابقه در مسیر افول قرار دارد. کسی چه می داند، شاید واقعاً اینطور باشد. 
اما افراد موفق نگران چنین چیزی نخواهند بود چون خودشان را درگیر مسائلی که کنترلی رویش ندارند نمی کنند. در عوض، انرژی خود را روی دو چیزی متمرکز می کنند که کاملاً عنانش را در دست دارند:توجه و تلاش خودشان. 
آنها توجه خود را روی تمام چیزهایی متمرکز می کنند که شکرگزارش هستند و چشمشان به اتفاقات خوبی است که در دنیا رخ می دهد. 
افراد موفق تلاش خود را متوجه کارهایی می کنند که هر روز می توانند برای بهبود زندگی شخصی و محیط اطرافشان انجام دهند. همین قدم های کوچک هستند که دنیا را جای بهتری برای زندگی می کنند. 
همه ی اینها را کنار هم بگذارید موفقیت شما تحت تأثیر چارچوب ذهنی تان است. با نظم و تمرکز می توانید اطمینان حاصل کنید این 7 مانع هیچگاه شما را از رسیدن به حداکثر توانتان باز نخواهند داشت.

زنی که با بوی افراد زمان مرگ آنها را تشخیص می دهد!

زهن خوان 24 ساله استرالیایی

یک ذهن خوان 24 ساله از نیوسوث ولز ، استرالیا ، ادعا میکند که میتواند زمان مرگ افراد را تشخیص دهد!زمان مرگ

این "مربی فرامادی " البته تحت عنوانی که خودش تعریف میکند _ظاهرا وقتی 12 ساله بود هنگام ملاقات عموی بیمار خود این توانایی خود را کشف کرد ، چیزی که او به خاطر میآورد بوی عجیب و نامطبوعی در خانه درست شب قبل از فوت عمویش که درخانه پیچیده بود و او فکر میکرد که بوی جسد اوست. درحالیکه هیچ کس بجز او قادر به استشمام آن بوی عجیب نبود Kala میگوید :" عجیب بود چیزی شبیه به بوی شیرینی فاسد " همان زمان بود که فهمید که میتواند مرگ قریب الوقوع افراد را تشخیص دهد. و طول زندگی خود تعداد بیشماری از این قبیل مرگ ها را تشخصی داده بود ؛ صحبت های جالب و البته عجیب این زن را در ادامه این بخش از نمناک خواهید خواند.

 

 زمان مرگ

زن 24 ساله ای که ادعا می کند زمان مرگ را تشخیص می دهد

این زن جوان گفت :"یک سال قبل از اینکه دبیرستان را شروع کنم عمویم را دیدم که در حال احتضار بود . شب قبل از مرگ او درخانه بوی شیرینی فاسد شده را استشمام کردم . من فکر کردم که بوی جسد است چون قبلا هیچ وقت آن بو را استشمام نکرده بودم .و هیچ کسی هم بجز من نمیتوانست متوجه آن بوی عجیب شود و بعدها متوجه شدم که بویی که من استشمام کردم فرکانس مرگ است، Kala اخیرا به کاترز کلیپس گفته" از آن پس ،من از این دست تجارب را درمورد افراد بیمار یا سالمند به تعداد بیشماری داشتم" این تجارب نه فقط ترسناک، بلکه تقریبا بی فایده است.

ادعای زن 24 ساله کشور استرالیا

حداقل بر اساس گفته های یک ذهن خوان 24 ساله. او ادعا میکند که در زمان مرگ قادر است که بوی مرگ را استشما کند، هیچ کمکی به این افراد نمیتوان کرد و گفتن اینکه بزودی میمیرند حسی در آن ها ایجاد نمیکند.

همچنین بخوانید : تمام مطالب جالب و خواندنی از سراسر دنیا

گاهی اوقات حسی سنگینی به من دست میدهد. باید چیزی بگویم اما متوجه میشوم که این وظیفه من نیست، بشکلی بی مصرف است ، چون نمیتواند به کسی کمکی بکند.چطور میتوانم به بوی مرگ افراد بپردازم و به آن ها کمک کنم؟ چه می شود اگر آن ها ندانند که به زودی خواهند مرد؟ اگر به آن ها بگویم و از قبل آگاهی نداشته باشند، میتواند فاجعه آفرین باشد ،چطور به میتوانم در سرنوشت آن ها دخالت کنم ؟

 

زمان مرگ انسان

ادعای عجیب ذهن خوان 24 ساله کشور استرالیا

به همین دلیل این ذهن خوان جوان تصمیم گرفت تا بیش از حد روی توانایی خود متمرکز نشود ، و انتخاب کرد که در عوض به زنان جوان یاد دهد چگونه ازقابلیت های ذهنی خود خوب اسفاده کنند.او ادعا میکند ، هر کسی میتواند به توانایی های ذهنی و ماورایی دست پیدا کند ، حس او اما معمولا در دوران کودکی سرکوب می شد ، پس از محرومیت از آن ها ، و مجبور بود تا سخت کار کند تا آن ها را دوباره فعال کنند. و حالا او می خواهد به دیگران نیز کمک کند تا آن را بدست بیاورند.

زن جوان گفت " کودک بودم و میتوانستم احساسات مردم را بخوانم و همیشه خواب آن ها را میدیدم، مردم آن کار را دوست نداشتند و وقتی که بزرگ شدم درباره قضاوت شدن ترسیدم و این توانایی ام را از بین بردم".

دکترهای یک دقیقه ای!!!

دکترهای یک دقیقه ای!!!

فاتحه مملکتی که آدمهای قسم خورده اش با دریافت ویزیت های سرسام آور به فکر درمان یماران نباشند را باید خواند.

حدود دو هفته پیش پایم ورم کرد و از گوشم چرک خارج میشد، شبانه به یکی از بیمارستانهای بنیاد شهید مراجعه نمودم و دکتر شیفت شب از خواب بیدار شد و با غرغر که نمیدانم چرا همه شب بیمار می گردند و ....... خلاصه دوتا آمپول و مقداری قرص نوشت و یک چکاب کامل آزمایشی که فرداش رفتم آزمایش دادم و جوابش را برای هشت روز دیگر بهم دادند و رفتم دوباره پیش دکتر که خیلی سر سری دوباره برایم دارو نوشت اما هنوز پایم روم داشت و از گوشم چرک می آمد و چند روزی گذشت.......... 
تا امروز صبح جمعه 1397/3/11 از خواب بیدار شدم و دیدم اندازه پرتغال تا فندق از پا تا سرم تیکه تیکه ورم کرده و میخارد، اینبار رفتم یک بیمارستان دیگه بعد از نوشت یک آزمایش دیگر رفتم آزمایشگاه و برای گرفتن برگه آزمایش سه بار پله ها را بالا پایین نمودم و نهایت با اعتراض اینکه مشکل از شماست چرا بیمار را بالا و پایین میکنید؟! برای بار چهارم خودشان رفتند و سپس آزمایش گرفته شد اما متاسفانه میزان قند خونی که دکتر نوشته بود در آزمایش نبود و .......... روز از نو روزی از نو................ از مملکتی که دکترش حتی گلوی بیمار را نمی بیند و حال ندارد حتی فشارش بگیرد دیگر نباید انتظار عدالت و پیشرفت داشت به آقایانی که اختلاس میکنند اعتراضی نکرد و دست دزدانی که قسم نخورده اند که دزد نباشند و برای گذران زندگی شغل شریف دزدی را پیشه نموده اند را باید بوسید چون اگر دزدی در حین دزدی متوجه شود کسی بیمار است و یا نیاز به کمک دارد پیه زندان را به تن میماند اما به شخص نیازمند کمک میکند. به نظر من شرافت خیلی از دزدان به شرافت خیلی از دکترای امروزی می ارزد.

سید مسعود طباطبایی
جانباز 65% ارتش

WWW.GPG.IR

متن نوشته شده سوگندنامه بقراط به شکل صلیب، مربوط به قرن ۱۲ پس از میلاد

شش راه طبیعی برای پختن غذا در طبیعت

کمپ زدن یکی از بهترین راه های لذت بردن از طبیعت است, ولی خیلی مواقع نمی تونید همه امکانات لازم برای یک کمپ خوب رو با خودتون ببرید . برای شروع ۶ روش رو معرفی می کنیم که بتونید به خوبی با کمترین امکانات گوشت بپزید در طبیعت . این روش ها طوری انتخاب شده اند که در هر مکان بتونید از یکی از اونها استفاده کنید .

۱- آشپزی روی چوب

برای بختن گوشت های حساس مثل ماهی نمی تونید ماهی رو بطور مستفیم روی آتش قرار دهید و باید با حرارت کم ماهی رو بپزید.. برای این کار پیشنهاد می کنیم یک تکه چوب (غیر سمی) رو روی زغال ها قرار دهید  و روی آن ماهی رو قرار بدید تا با حرارت کمتری پخته شود  . این کار باعث می شود آب گوشت به سرعت خشک نشود و ماهی شما دودی شود .

۲- دلمه کردن گوشت

یکی از روش های خیلی قدیمی که هنوز هم در بسیاری از مناطق از آن استفاده می شود پیچیدن گوشت ها در برگ های مختلف است . اگر شناخت کافی از برگ های گیاهان دارین می تونید در طبیعت اونها رو پیدا کنید در غیر این صورت می تونید با خودتون ببرید. جتی می تونید از برگ های کاهو و کلم هم استفاده کنید . در این روش شما می تونید ماهی کوچکی را در عرض ۱۵ دقیقه کاملا بپزید . کافیست ماهی رو در برگ بپیچید و دور آن را با نخ یا سیم ببنددی . آن را روی زغال قرار دهید و روی آن هم تعدادی زغال قرار دهید . ادویه و کره  هم فراموش نکنید که  پشیمون می شید .

۳- آشپزی روی سنگ

یکی از هیجان انگیز ترین آشپزی هایی که شاید تو فیلم ها و استوری های طبیعت گرد ها می بینیم, آشپزی روی تخته سنگ است .   زمانی که شعله های آتش در بین می روند بهترین زمان است که تخته سنگ بزرگی را روی زغال ها قرار دهید. سطح سنگ رو قبلش تمیز کنید چون قراره گوشتتون رو بطور مستقیم روی سنگ قرار بدید . در این روش هر مدل غذای گوشتی رو می تونید بپزید .

۴- تنور سنگی

این روش برای اونهایی جالب است که علاقه زیادی به ساختن دارند . یکم چاله بزرگ بکنید . کفش رو با سنگ بپوشونید  ودبواره هاش رو هم با سنگ های تخت بچوشونید . در بخشی از تنور آتش روشن کنید و در بخش دیگش گوشت یا هر غذای دیگه ای را قرار دهید و روی چاله را با یک سنگ بزرگ بپوشونید و در صورت امکان درز های تنور رو با گل پر کنید تا حرارت خارج نشود . این روش رو برای کمپ های طولانی تر و تعداد افراد بیشتر از ۳ نفر پبشنهاد می کنیم . البته خیلی مراقب باشید . تلفات زیادی دادیم تا به حال برای باز کردن درب تنور .

۵- پختن ماهی با چوب

یک راه خیلی ساده برای پختن ماهی تازه این است که بعد از تمیز کردن ماهی ,چوب رو از دهان ماهی فرو کنید تا انتهای ماهی . و چوب رو با فاصله روی آتش قرار دهید . با این روش خیلی ساده می تونید ماهی رو بپزید و زمانی که دم ماهی به سمت بالا کشیده بشه ماهی شما پخته شده است

۶-پختن گوشت در ورقه آلومینیوم .

در همه سفر ها پیشنهاد می کنیم ورقه آلومینیوم یا همان فویل را همراه داشته باشید . در هر شرایطی می تونید گوشت خورد را در ورقه بپیچید و ادویه بزنید و روی ذعال قرار دهید . گوشت ها با این روش در آب خودشان پخته می شوند که طعم خوبی به غذا می دهد .