/ ماجرای قبرستان «آش توکَن» تبریز چه بود؟
در نخستین روزهای تیرماه سال ۱۲۸۷ شمسی ایرانیها خبرهای حیرتآوری شنیدند و دانستند که تبریز ننشسته است و نترسیده است و برخاسته است و جلوی استبداد به قیمت جان، مقاومت میکند؛ آنسال، تبریز حکایتی شنیدنی داشت برای تاریخ!
ستارخان و باقرخان در میان مشروطهخواهان تبریزی
چرا خبر مقاومت تبریز حیرتآور بود؟ ۲ تیر ماه آنسال روز تلخی بود برای ایران؛ مجلس را محمدعلی قاجار به توپ بست و اغلب سران مشروطه را دستگیر کرد و کُشت و باقی مشروطهطلبان هم از تهران رفتند یا به سفارتخانهها پناهنده شدند برای حفظ جانشان یا مخفی شدند یکگوشهای از ناکجا. در روزهای بعد هم همه گمان میکردند و به چشم میدیدند شاه قاجار بساط مشروطه را برچیده است و ترس را حاکم کرده است و صدای مشروطهخواهان خاموش شده است.
وضعیت بهگونهای بود که میرزا اسماعیل خان ممتازالدوله، رئیس مجلس شورای ملی گریخته بود به اروپا و پناهنده شده بود به فرانسه. نیروهای وفادار به شاه قاجار نیز افتاده بودند دنبال مخالفانش و خانه به خانه میگشتند و بلوایی بود در تهران و شهرهای بزرگ؛ هنگامه تسویه حساب بود با این گروه نوخاسته که اقتدار و منافع قاجار را تهدید کرده بودند. همینموقع بود که خبر رسید تبریزیها از جان گذشتهاند و شاهکار کردهاند و حکومت مشروطه برپا کردهاند. تبریزیها دلش را داشتند و آدمش را هم داشتند؛ ستارخان و باقرخان.
یونجه هم کم بود!
تبریزیها چه کردند که در تاریخ ماند و شد یکی از مهمترین رخدادهای نهضت مشروطه؟ نیروهای دولتی با ارتشی ۳۰ هزار نفری رفتند برای سرکوب قیام تبریز و جنگ و درگیری شد و شکست خوردند و عقب نشستند و شهر را محاصره کردند، ولی تبریزیها تسلیم نشدند که نشدند و مقاومت کردند. چقدر؟ ۱۱ ماه. چگونه؟ دولتیها با محاصره شهر راه ورود آذوقه را به تبریز بستند و بعد از چند ماه در اواخر سال، گرسنگی آمد و زمستان که به پایان نزدیک شد و بوی بهار آمد، مردم علف میخوردند.
«حسن تقیزاده» روزهای گرسنگی در تبریز را چنین روایت میکند: «نانواییها بسته شد و غله و حبوبات و غیره نایاب شده؛ به حدی که کمکم دیگر مردم بیغذا میماندند و بهتدریج میمردند و از گرسنگی در کوچه و خیابانها میافتادند» و روایت مفصلتر: «با بستهشدن راه تبریز و جلفا که آخرین راهِ باز بود، محاصره شهر از طرف قوای شاه کامل گردید و چهار ماه بیشتر این حالت محاصره دوام یافت... و گرسنگی و قحطی بسیار شدید و هولناکی روی داد که مردم فقیر در کوچهها میمردند... در همسایگی خانه ما تاجری مشروطهطلب بود، یک روز گفت که در کوچه خودمان دیدم شخص فقیری را که نشسته و یونجه میخورد. در آن اوقات غالب مردم یونجه میخوردند و آن هم به آسانی و وفور بهدست نمیآمد. از وی پرسیدم که داداش چه میکنی؟ گفت: حاجی آقا یونجه میخوریم و اگر یونجه هم تمام شد برگ درختها را میخوریم و اگر آن هم تمام شد پوست درخت را میخوریم و دمار از روزگار محمدعلیشاه درمیآوریم».
عکسی از تجمع مشروطهخواهان در تبریز
مثل مشهور تبریزیها
این یونجهخوری برای آزادگی و عزت و مقاومت را که همسایه تقیزاده برایش تعریف کرده بود آنقدر رواج داشت که پیرمردان و پیرزنان تبریزی چند دهه برای فرزندان و نوهها و نتیجههایشان تعریف کردهاند. تبریزیها حتی مثلی هم دارند که میگوید: «یونجه یئیب، مشروطه آلمیشیق»؛ یعنی «یونجه خوردیم، مشروطه گرفتیم». «احمد کسروی» نیز در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» چنین روایت کرده است: «کسانی با رخسارههای کبود پژمرده و چشمهای فرورفته دیده میشدند. چنان که گفتهایم هوا امسال به خوشی میگذشت و در این هنگام سبزهها سر افراشته بود. کمکم گرسنگان به سبزهخواری پرداختند. به باغها ریخته گیاههای خوردنی بهویژه یونجه را چیده میخوردند».
حالا فقط یونجه و علفهای بیابان را میخوردند؟ خیر. جواب پیشِ تاریخ است: «در آن دورانِ قحطی، بعضی از افراد مفلس از روی ناچاری و ناداری حتی مخلوط کاه و گل دیوارها را کنده و بعد از خیسکردن در آب، کاه آن را جدا نموده و میخوردند!»
عکسی مربوط به واقعه فتح تهران در دوره مشروطه
نتیجه مقاومت یک شهر
عاقبت کار چه شد؟ روسیه تزاری که در ایران منافع و قزاق داشت، وساطت کرد و قرار شد نیروهای دولتی از محاصره تبریز دست بردارند و نیروهای ارتش تحت امر روسیه که به بهانه حفاظت از جان اتباع خود در تبریز وارد ایران شده بودند وارد شهر شوند و راه ورود آذوقه به شهر باز شود. همین هم شد. مشروطهخواهان نیز پذیرفتند و اردیبهشت سال ۱۲۸۸ شمسی محاصره تمام شد. حالا نتیجه این مقاومت چه بود؟ پس از به توپ بستن مجلس، مشروطهخواهان و مردم شهرهای دیگر ایران با مقاومت تبریزیها جان گرفتند و امید و قوت یافتند و مشروطه نمُرد در ایران. سرانجام گروهی از مشروطهخوهان از شمال ایران و گیلان و گروهی دیگر از مرکز ایران و اصفهان راه افتادند به سمت پایتخت و تهران را فتح کردند و محمدعلی قاجار را از سلطنت خلع کردند و مشروطه و مجلس شورای ملی دوباره برقرار شد؛ تیرماه سال ۱۲۸۸ بود؛ یعنی یک سال پس از به توپ بستن مجلس و شروع مقاومت تبریزیها و حدود ۲ ماه پس از پایان محاصره تبریز.
مقاومت تبریز در دوره مشروطه به فتح تهران و خلع محمد علی قاجار از سلطنت و تبعید وی منجر شد
روایت یک قبرستان در تبریز
روایت مشروطه تمام شد؛ ولی روایت تبریز ماند؛ داغ دلها تازه بود. داستان مقاومت تبریز، فقط خوردن یونجه و علف بیابان نبود؛ خیلیها در محاصره تبریز از گرسنگی مردند و خیلیها در حالی که گرسنه بودند، جنگیدند و جان در راه مقاومت دادند. و این تبریزِ سرافراز قبرستانی داشت که معروف بود به «آش توکَن قبرستانی» که یعنی «قبرستان آش ریزنده» و بعدها در محل آن که داخل شهر افتاده بود، مدرسهای بنا شد.
حالا نام آش توکن از کجا آمده بود؟ باز هم جواب پیشِ تاریخ است و این تاریخ چقدر حرف دارد برای ایرانیها و چه حرفهایی: «مادری که فرزندش در اثر گرسنگی کشته شده بود، آشی میپزد و آن را به گورستانی که نوجوان مجاهدش در آنجا آرمیده بود، میبرد و ظرف آش را بر سر گور عزیزش میگذارد و گریان خطاب به گور او میگوید: نوجوان دلبندم برخیز! من به قول خود وفا نمودم و اولین غذایی را که پس از شکست محاصره آماده کردهام، بر سر مزار تو آوردهام. سپس آش را روی گور او میریزد. از آن پس این گورستان معروف به گورستان آش توکن میگردد... در گورستان آش توکن تنها یک مادر داغدیده نبود که آش روی قبر فرزندش ریخته، بلکه مادران داغدیده زیادی بودند که بعد از شکسته شدن محاصره تبریز و تهیه اولین غذا، آن را به روی قبر فرزند ناکامشان که در اثر گرسنگی جان داده بود، ریختند و دردهای خود را تازه کردند».
«اوژن فلاندن» نقاش، معمار، خاورشناس و سیاستمدار فرانسوی حوالی سال ۱۲۲۰ شمسی یعنی در دوران محمدشاه قاجار به ایران آمد و در روزگاری که دوربین عکاسی وجود نداشت از ایران نقاشی کرد و برای تاریخ به یادگار گذاشت.
«اوژن فلاندن» فرانسوی حدود ۱۸۰ سال پیش از شهرهای مختلف ایران دیدن کرد و هنگامی که به تهران رسید این شهر در برابر تبریز و اصفهان بهنظرش خیلی معمولی و خالی از شکوه و زیبایی آمد و نوشت: «تهران در واقع جایگاه زندانمانندی است برای عده بیشماری از افراد خاندان سلطنت که اغلب این زندانیان را برادران یا عموهای شاه تشکیل دادهاند». جمعیت تهران را هم حدود ۱۰۰ هزار نفر تخمین زد که بهنظر زیادی تخمین زده و حدود ۶۰ هزار نفر درستتر است و درباره امکانات تهران هم در حاشیه سفرنامهاش نوشته است: «شش هفت باب مسجد، سه یا چهار مدرسه، یکصد حمام و نزدیک به یکصد باب کاروانسرا، تعدادی دکان بدقواره و کثیف و دیواری طولانی با آجرهای زردرنگ در دور تا دور شهر، با شش دروازه». از میان نقاشیها و در واقع طراحیهایش از اماکن و ابنیه تهران نیز از همه جالبتر آنهایی است که نمایی کلی از گذرگاهها در تهران را نشان میدهد.
تعدادی از نقاشیهای «اوژن فلاندن» از تهران را ببینید که از «تاریخ معاصر تهران» و «طهران قدیم» و اینحرفها قدیمیتر است و میرود پیش از عکاسی و پیش از مدرنیسم و حتی پیش از ناصرالدین شاه.
چشمه علی شهرری
سنگنگاره چشمه علی شهرری
میدان ارگ
دروازه شمیران
نمایی از یک گذرگاه در تهران
گذرگاهی در تهران
شیخ مصلح الدین مشرف بن عبدالله، معروف به سعدی شیرازی شاعر و نویسنده پارسی گوی ایرانی در سال ۶۰۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. دو اثر ارزشمند وی غزلیات و دیوان اشعار به نام گلستان و بوستان می باشد. عکسی نادر از "آرامگاه سعدی" در قرن گذشته-ایرناک سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست، زندگی می کرد و در همان جا نیز درگذشت. در این باغ انواع درختان نخل، کاج و گل های زینتی در بر گرفته که فضای زیبایی به آرامگاه سعدی بخشیده است. سقف آرامگاه گنبدی شکل و فیروزه ای رنگ است و در جلوی آن ایوان بلندی با هشت ستون ساخته شده است. سنگ قبر سعدی در روزگار کریم خان زند بر مزار او نهاده شد و در اتاق دیواره مقبره، گزیده هایی از گلستان و بوستان به خط نستعلیق بر کاشی آبی رنگ نوشته شده است. عکسی نادر از "آرامگاه سعدی" در قرن گذشته-ایرناک در ادامه تصویری زیر خاکی از آرامگاه سعدی در سال 1394 را در معرض دید شما قرار داده ایم که می توانید مشاهده کنید. عکسی نادر از "آرامگاه سعدی" در قرن گذشته-ایرناک نکته جالب در این تصویر استفاده مردم از آب جوی مقابل مقبره است.
کتابهای قدیمی را که باز میکنی به جای اسامی پر از القاب خان، میرزا، سلطنه، دوله، گرفته تا ملا و سید و ... هزار و یک عنوان دیگر و حتی گاهی چند تا از این القاب در کنار هم بود نامهایی که مشخص نبود بخش اصلی این نام چیست.، تکبر، تملق و تحقیر مایه اصلی بسیاری از این القاب در گذشته بوده است. اوضاع به این شکل ادامه داشت تا اینکه در دهههای نخست قرن 14 شمسی نسخه اجباری شدن نام خانوادگی برای ایرانیان پیچیده شد، اما با گذشت زمان کم کم احساس شد که اجبار برای انتخاب نام خانوادگی چندان اثربخش نبوده چرا که نوادگان ناراضی از حسن سلیقه اجداد به دنبال تغییر نام خانوادگی خود میرفتند. نام خانوادگی یا نام فامیل یا فامیلی بخشی از نام یک شخص است که تعلق فرد را به یک فامیل یا خانواده بیان میکند و یکی از موضوعاتی است که با مقوله هویت، ارتباط ناگسستنی دارد. همچنین در اغلب جوامع نامخانوادگی یکی از اقلام اصلی تعیینکننده هویت و رابطه نسبی افراد است.
شناسنامه قدیمی در سال ۱۳۰۴ لوایحی به تصویب مجلس شورای ملی رسید که بر اساس آن القابی که تا پیش از آن برای ایرانیان انتخاب میشد منسوخ و انتخاب نام خانوادگی برای کلیه اتباع ایران اجباری شد. براساس این قانون تازه تصویب شده پس از ابلاغ این قانون به کار بردن القاب و عناوین بجز«آقا» و «بانو» برای خطاب کردن افراد ممنوع و بنا شد تا آنان اسم و شهرت خانوادگی نیکو برای خود انتخاب کنند. البته تا پیش از این لایحه نیز، نام فامیل در ایران به اهل علم و هنر، روشنفکران و صاحب منصبان دولتی اختصاص داشت و مردم عادی با نام پدر و جد، شغل یا حرفه یا القاب شناخته میشدند. در واقع قبل از آن نیز اختصاص نامخانوادگی به اشخاص در ایران، برمیگردد به سال 1297 شمسی یعنی زمان تاسیس سجل احوال ممکلتی و ماده سوم قانون مصوب آن، که مقرر شد هر رئیس خانواده برای خانواده خود نام مخصوص اختیار کند و اینکه نام خانوادگی تخصیص یافته به نام او ثبت و از آن طریق به هر یک از افراد خانواده او تعلق میگرفت و همگی به همان نام منصوب میشدند. در نهایت با تصویب قانون مدنی کشور در سال 1313 ثبت نامخانوادگی نیز، اجباری شد و بر اساس این قانون، سرپرست خانواده باید برای خانواده خود نامخانوادگی انتخاب میکرد و نام خانوادگی تخصیص یافته از سوی وی به سایر افراد خانوادهاش هم اطلاق میشد؛ از آن زمان تاکنون بیش از چهار نسل از ایرانیان به این نامهای خانوادگی خوانده میشوند. نامخانوادگی بر اساس محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان، پدر، پدربزرگ و جد، گاهی هم شغل یا حرفه یا یک ویژگی بدنی یا انتخاب میشد. امروزه در بین اتباع ایرانی بیش از 10 هزار واژه نامخانوادگی وجود دارد که از این میان محمدی بیشترین فراوانی و پس از آن حسینی، احمدی، رضائی، مرادی، حیدری، کریمی، موسوی، جعفری، قاسمی، عباسی، رحیمی، ابراهیمی، زارعی، محمودی، محمودی، غلامی، اکبری، میرزائی و قربانی به ترتیب بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادهاند. اسامی ناخواسته نوادگانی که القاب تحمیلی دارند .
پس از چندی که نامهای خانوادگی به مرور زمان در زندگی افراد نفوذ کرد و اهمیت آن روشن شد بسیاری از افراد دیدند که اسامی خانوادگی که به هر دلیلی انتخاب کردند چندان برای مناسبات اداری مقبول نیست و ممکن است بار معنایی ناخوشایندی برای آین افراد به دنبال اشته باشد. در گذر زمان این اهمیت کمکم بیشتر خودنمایی کرد ، هرچند که از ابتدا نیز به ایرانیان شرایط کاملا تشریح شده بود. حدود یک سال پس از اجباری شدن نام خانوادگی ابلاغیهای از طرف اداره سجل احوال و احصائیه کشوری به کلیه ادارات سجل احوال و احصائیه ابلاغ شده که در روزنامه اطلاعات در تاریخ 30 مرداد ماه 1314 نیز منتشر شده است. متن این ابلاغیه به شرح زیر است: " از نقطه نظر دستور قانون که انتخاب نام خانوادگی را برای افراد ضرور دانسته، معلوم است که قانون از نقطه نظر اصول اجتماعی، تعیین خانوادههای اتباع دولت شاهنشاهی را در اولین درجه اهمیت تلقی کرده است. بدیهی است اسمهای عادی باعث تعیین میگردد و در جامعه متمایل و متشابه است. ای بسا افراد که نام او احمد و یا محمود است پس تعیین نام خانوادگی است که بتواند موقعیت یک فرد را در هر جهت خاطرنشان جامعه نماید. قانون تشریفات مخصوص برای این اسم در نظر گرفته و در ردیف اسم اصلی آنرا از هر گونه تعرض مصون قرار داده است. متاسفانه تاکنون افراد جامعه متوجه این خصوصیات نگردیده و غالبا مشاهده میشود اسامی خانوادگی منتخب مناسب شئون و حیثیات افراد نبوده بلکه موهن این نژاد تاریخی به شمار رفته و با قیدهای مخصوصی مقید گردیده که نه تنها قابل استفاده و استعمال نبوده (مثل خضرائی پدرام تهرانی، حاجی ابراهیمی قزوینی فرد و امثال آن) بلکه اسباب مسخره به شمار میرود. اداره سجل احوال وظیفه دار است که علاوه از تثبیت شخصیت و احراز هویت اشخاص حییات و شئون را نیز از هرجهت محفوظ و با اسلوب منظمی تثبیت نماید. تاکنون مامورین سجل احوال از این جهت با افراد جامعه مساعدتی نکرده و آنها را به منظور قانون راهنمایی نمودهاند و هرگونه الفاظ غیرمتجانس و مرکب و اضافی و مخلوط و غلط را به نام خانوادگی تلقی و در اوراق هویت و مستندات قانونی آن وارد کردهاند. بنابراین با مطالعات لازمه نمونه نام خانوادگی را متناسب با شئون اجتماعی باشد و هر کس بتواند در خور زندگانی خود مناسب شغل و مقام و حرفه در آن استفاده نماید. به ضمیمه این متحدالمال به توسط نواحی و حوزهها و دفاتر و شعب در دسترس عموم میگذارد و ضرورت دارد که افراد کشور را به حسن انتخاب این نام راهنمایی نموده و نمونه این نامهای خانوادگی که مرتبا تکمیل و ارسال میشود با مسند بیان تشریک مساعی نموده و حییات افراد کشور را محفوظ دارید و از طرف مامورین هیچگونه اقدامی راجع به نام خانوادگی اشخاص و احضار آنها نخواهند گردید که خود با طیب خاطر برای خود نام خانواده مناسب انتخاب نمایند. در اطراف نام خانوادگی خود امعان نظر کرده و نواقص آنرا رفع و در حسن انتخاب اسم ساعی باشند و بدانند اسم اعم از اسم شخص و خانوادگی تاثیر تامی در زندگانی داشته و قسمت اعظم تقدم و تاخر در شئون اجتماعی منوط به حسن یا سوء انتخاب اسماء است. ذیل هر یک از صفحات نام خانوادگی که ضمیمه است به امضای رئیس اداره سجل احوال ممضی است. رئیس اداره احصائیه و سجل احوال سرتیپ درکاهی" هرکس میتواند پس از رسیدن به سن قانونی (18 سال تمام) در صورتی که نام خانوادگی وی قابل تغییر باشد، با رعایت قانون و دستور العمل، نام خانوادگی خود را از طریق انتخاب واژه بلامعارض یا با اخذ اجازه از دارنده حق تقدم برای یکبار تغییر دهد محسن اسماعیلی - مدیرکل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور میگوید: 5 میلیون و پانصد و هجده هزار و 973 نفر از دهه هفتاد تاکنون برای تغییر نام خانوادگی اقدام کردند که این تعداد متناسب با افزایش جمعیت افزوده می شود. در حال حاضر سالیانه بیش از 90 هزار تقاضا برای تغییر نام وجود دارد. اسماعیلی علتهای تغییر نام خانوادگی را در 4 بخش اصلی تقسیم کرد و افزود: مشکل ساختاری که شامل غلط املائی،طولانی بودن، ثقیل بودن یا پیچیدگی در لفظ در اولین گروه این علت است اما اشکال محتوایی نیز که یکی دیگر از دلایل تغییر نام است به طور مثال نامناسب بودن معنی و مفهوم نام خانوادگی مانند بی دین، شه پرست یا داشتن نامخانوادگی مغایر با ارزشها و هنجارهای اجتماعی همچون بزدل، گدا، پالانی، چاپلوس، دوری از عناوین و القاب زشت و ناپسند و یا بیکانه بودن واژه های تشکیل دهنده نام خانوادگی همه از دلایلی است که به واسطه آن افراد می توانند برای تغییر تام خانوادکی درخواست بدهند. تغییر پایگاه اجتماعی و یا قرار گرفتن در موقعیت روانشناختی جدید همچون ارتکاب جرائم موثر کیفری یکی از اعضای خانواده ، اجرای احکام نسب و نفی ولد، تشرف به دین مبین اسلام و یا براساس بند شش ماده 976 قانون مدنی در صورت ازدواج زن خارجی با مرد ایرانی نیز به افراد اجازه تغییر نام خانوادگی می دهد. قانون همچنین به افرادی که کژتابی لفظی و معنایی باعث تداعی معانی نامناسب دیگر از نام خانوادگیشان میشود نیز اجازه تغییر نام خانوادگی را داده است. مدیرکل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور با بیان این که اشخاص میتوانند در مواردی درخواست تغییر نام خانوادگی کنند، افزود: اگر نام خانوادگی از واژههای نامناسبی مانند پالانی، بیچاره، گدا و غیره و یا بیش از دو کلمه مانند خنجری برار عزیزی، امیری آقبلاغ رستم خان، امیری پور مقدم و یا مرکب از واژههای خارجی همچون علی اُف، چارلتون، جانسون باشد. علاوه بر آن هرگاه نام خانوادگی از کلمات مذموم یا مغایر با ارزشهای فرهنگ اسلامی مانند بی دین، شیطان پرست، شاه پرست باشد و یا از واژههای منسوب به مناصب یا القاب و عناوین همچون سرهنگ، خان، مهندس در آن استفاده شده باشد دارنده آن نام خانوادگی میتواند به ثبت احوال مراجعه و نام خانوادگی خود را تغییر دهد. به گفته وی، اگر نام خانوادگی از اسامی محل یا منسوب به محل و نامناسب باشد و یا هر گاه محکومیت کیفری موثر برای یکی از افراد خانواده (پدر، جد پدری، فرزند، برادر، خواهر و عمو) بوده و داشتن آن موجب ننگ و سرافکندگی باشد با ارائه رونوشت مصدق دادنامه قطعی دادگاه میتوان اقدام به تغییر نام خانودگی کرد. اسماعیلی در این زمینه میگوید: هرگاه تغییر نام خانوادگی به منظور وحدت با نام خانوادگی پدر، جد پدری، فرزند، برادر، خواهر و عمو باشد. و تغییر نام خانوادگی به منظور حفظ وحدت با نام خانوادگی مردی که مادر پس از فوت پدر طفل با وی مزاوجت مینماید، با رعایت سایر مقررات مربوطه بلااشکال است. همچنین بر اساس ماده 42قانون ثبت احوال نیز تغییر نام خانوادگی زن به تبعیت از شوهر ممکن خواهد بود. مدیرکل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به این که اشخاص میتوانند در مواردی پیشوند یا پسوند نام خانوادگی خود را حذف کنند، افزود: اگر نام خانوادگی ترکیبی از یک واژه و نام محل یا منسوب به محل مانند: افتخاری علی آبادی، تبریزی راد منش ویا ترکیبی از یک واژه و نام یک ایل یا طایفه همچون زراسوند احمدی، محسنی قشقائی و ترکیبی از یک واژه و نام یکی از حرف و مشاغل مانند بنکدار قاسمی، احمدی نقاش باشد، میتواند برای حذف پیشوند یا پسوند نام خانوادگی خود اقدام کنند. همچنین هرگاه پیشوند یا پسوند نام خانوادگی فردی حرف، عدد یا کلمه زائد مانند م قاسمی، شکوهی صفت، مرحومه حسنی و یا ترکیبی از یک واژه و نام یکی از رنگها یا نام یک حیوان و یا شی باشد نیز میتوان برای حذف این واژگان به ثبت احوال مراجعه کنند. اسماعیلی تعداد بالای واژههای نام خانوادگی را یکی دیگر از دلایل قابل قبول برای حذف عنوان کرده و میافزاید: برخی از این نام خانوادگیهای طولانی عبارتند از علاف هوشیار علی گورکی، آقا میرزا محمدعلی شیرازی، امیری آقبلاغ رستم خان، حسین زاده روز گذران خوش قلب،عرب خابوری تلک آبادی، ترمه بافت ساکن شیراز از جمله نام خانوادگی های طولانی است. به گفته او، طولانیترین نام خانوادگی که داشتهایم دارای 35 کاراکتر (حرف) بوده است. مدیرکل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال تاکید میکند: برخی از واژههای غیرمتعارف، مستهجن و دارای معنای نامناسب که اقدام به تغییر نام خانوادگی کردهاند که عبارت از گرگی، گوش بر، دو کله، سوراخ، عملی، پیاده، سواره، تیغ زن، کچل وند، گاوی، پالان دوز، قوری، پیش دستی، بزهکار، دویستی، دل کبابی، شمری، حلقه به گوش، کلوچه، ببری، فلفلی، خوکچی، زیغ، هزار تومانی، چرت، چرمی، سبزی خشک، حقیر، مزدور اول است. استفاده از اسامی این چنینی به عنوان نام خانوادگی نشان دهنده این است که در آن دوران کسی لزوم حسن انتخاب نام خانوادگی را به عنوان نام خانوادگی در نیافته بود بنابراین اداره احصاییه با انتشار مطلبی در روزنامه اطلاعات در این زمینه اطلاعرسانی کرد. به گفته محسن اسماعیلی - مدیرکل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور با بیش از 90 درصد تقاضاها برای تغییر نام خانوادگی موافقت میشود هر چه باشد کسی نمیتواند تاثیر آن را در روابط اجتماعی به راحتی نادیده بگیرد.